علی فرنود: یک لغتی دارند این خارجیها، humbling، نه به معنی فروتنی، که به معنی آن تجربهای که آدمیزاد را فروتن میکند. آن آدم گند دماغی که قبل از تجربه فکر میکرد که سلطان جهانش غلام است، بعدش میفهمد که راستش از این خبرها هم نیست. میفهمد که چه چیزهایی در حیطه قدرتش هست و چه چیزهایی در اختیارش نیست. تجربه عوضش میکند، هم خودش را و هم دیدش را به دنیا. بگو جوان بیست و چند سالهای که تازه از دانشگاه فلان با معدل فلان و مدرک فلان فارغالتحصیل شده و همیشه هم احسنت و تبارکالله شنیده و بعد مدام تلاش میکند که بلکه کاری بگیرد و کسی تحویلش نمیگیرد. بعد از مدتها یک نفر میگوید که